هانیه با اینکه نقاش است اما دختریست نسبتا خشن!
هانیه گالری نقاشیاش را این ماه افتتاح میکند. او بسیاری از وقتش را کار میکند.
او به ظاهر دختری با اعتمادِ به نفس و جسور است. رَسا صحبت میکند و گویی از دیگران طلب دارد.
معمولا با ژستها و رفتارهایش، نمایش قدرت راه میاندازد و این پیام را به دیگران میرساند که عقب بایستند.
اما در پسِ این ظاهر قوی، دختربچهای هراسان وجود دارد.
مادر هانیه معلمِ مدرسه بود. او از دوماهگیِ تولدش یعنی زمانیکه خیلی کوچولو بود به پرستار سپرده شد.
پرستارش با اینکه زن مهربانی بود اما در پرورش فرزند روش سنتی را پیش میگرفت. یعنی وقتی هانیه گریه میکرد او را بغل نمیکرد یا خیلی کم اینکار را انجام میداد.
مادرش نیز برای اینکه هانیه به او عادت نکند و موقع ترکِ خانه گریه نکند، مواقعی که در خانه بود، زیاد با او صمیمی نمیشد. بغلش نمیکرد و با او کم بازی میکرد.
بنابراین هانیه برای محافظت از خودش یاد گرفته بود قوی باشد. یعنی این دفاعها و دیوارها را در نتیجهی رفتار مادرش مجبور بود بسازد.
در پشتِ این دختر قوی، زنی است که میترسد و از اینکه مدام اوست که باید از خودش محافظت کند خسته است.