بیماری دارم که ویژگیهای شخصیت هیستریانیک را دارد. او به راحتی اشک میریزد، اما احساساتش بسیار سطحی و زودگذر است، سابق بر این، بدن و احساساتش را نادیده میگرفت، و در این مواقع حرکاتش عملکرد خوبی به خود می گرفت، از او خواستم به احساساتش در بدن، به جای پرداختن به تخلیه آن توجه کند، اما او به بدنش به طور جنسی اشتغال دارد. او شروع به مشاهده احساساتش به جای نادیده گرفتن آنها کرد. و خودش را به بیش از آن چیزی که بدنش میتوانست به کارگیرد، واداشت،
همچنین او تشخیص زخم پوستی (لوپوس) گرفته بود.
چگونه شما از منظر ISTDP این اختلال منحصر به فرد شخصیت را مفهومسازی و مداخله میکنید؟
از یکی اعضا کالیفرنیا برای این پرسش متشکرم.
اگر چه نویسندگان روانکاو اولیه بیمار را “هیستریک” مینامیدن، گویی چنین بیمارانی یک شکل دارند، اما از زمان مقاله کلاسیک زتل درباره نامیده شدن هیستریک خُوب متوجه شدیم این سبک شخصیتی را در سطح سازمان شخصیت نوروتیک یا مرزی میتوان قرار داد. بنابراین، اگر شما، قرار باشد چنین بیماری را ارزیابی کنید همیشه توجه کنید چه دفاعهایی بکار میبرد.
از دیدگاه ISTDP، ما مشکلات و احساساتش را بررسی خواهیم کرد
تا بفهمبیم آیا باید مسیر تخلیه اضطراب را بازسازی کرد یا خیر. و ارزیابی کنیم که چه سیستم مقاومتی بکار میبرد: جداسازی عواطف، فرونشانی یا فرافکنی. اگر او فرونشانی یا فرافکنی را به عنوان مقاومت اولیه بکار میبرد، نیاز داریم تا دفاعهایش را بازسازی کنیم تا اینکه بتواند جداسازی عواطف به طور مداوم را بکار برد.
اینکه این بیمار به راحتی اشک میریزد و مشکلات جسمی دارد حقیقتی را نشان میدهد که فرونشانی مقاومت اولیه است.هنگامی که او اشک میریزد به استفاده او از فرونشانی توجه کنید.
بیمار: غرق دراشک
درمانگر: متوجه هستید چگونه این اشکها در حال حاضر میآیند؟
بیمار: بله
درمانگر: دارم فکر می کنم چه احساساتی در زیر اشکهایتان دارید که با خود به اینجا آوردید. اگر به احساساتتون در زیر این اشکها نگاه کنیم چه احساسی در برابر من دارید؟
این مداخله فرونشانی اورا متوقف میکند و مسیر بیرونی برای خشم او فراهم میکند پس نباید او در عوض افسرده شود.
همچنین، این مداخله، هنگامی که بطور هدفمند انجام شود، به کاهش علائم جسمی کمک خواهد کرد. “کیفیت عملکرد” ابراز کردنش، مقامت انتقالی او را نشان میدهد. هنگامی نمایش میدهد، به جای اینکه یک ارتباط اصیل داشته باشد با شما ،در حال اجرای نقش است . این مانعی برای تشکیل یک اتحاد درمانی سالم است.
بیمار: [برخی رفتارهای نمایشی با درمانگر دارد].
درمانگر: من متوجه شدم شما نقشی اینجا با من بازی میکنید [شبیه سازی حرکاتش] آیا آن را متوجه شدید؟
بیمار:من اینطوری هستم. احساساتی[همانند سازی با مقاومت]
درمانگر: اینطوری نیست که شما هستید. اینطوری خودتون رو نشان میدید. شما اینجا تصویری که مربوط است را به من نشان میدهید .
بیمار: اگه اون من باشم چی؟ [همانند سازی با مقاومت]
درمانگر: مشکل این هست: احساس واقعی نیست، احساس ساختگی است. من نمیگویم شما وانمود میکنید. شما واقعی هستید. اما این تصویری که شما ساختید جعلی احساس میشود. وآن ما را از داشتن ارتباط واقعی با هم باز میدارد. من مدام میخواهم این تصویر را بشناسم، اما اصلا نمیتونم متوجه بشم که شما در واقع طرف کی هستید. این هست که من نمیدانم چه احساساتی در برابر من دارید، که منجر میشود تا شما این موانع غیر واقعی را بین ما ایجاد کنید؟ چه احساساتی اینجا در برابر من هست؟
همواره مقاومت انتقالی که بیمار به عنوان مانعی برای نزدیکی عاطفی واقعی ایجاد میکند را مورد توجه قرار دهید. پس، این مانعی است که او با هرکسی بکار میبرد.و تنهایی طولانیمدت در روابط را منجر میشود.
هنگامی که او به روشهای شهوانی اشاره میکند، اغواگری میکند، ساکت نمانید. این نیز بگونهای مقاومت انتقالی هست. اگر چه این رفتارها درمانگران را برای توضیح مضطرب میتواند کند، با این حال بیمار نیاز به دریافت بازخورد واقع گرایانه از کسی دارد. و شما انتخاب شدهاید. این مستلزم صداقت و تدبیر است.
بیمار: بدنش را به حالتی اغواگرانه بهم میماله [دفاع گذار به عمل]
درمانگر: متوجه شدهاید چگونه بدنتان بهم میمالید؟
بیمار:من بدنم را دوست دارم. [همانندسازی با دفاع]
درمانگر: متوجه شدهاید که چگونه بدنتان را جلوی تکون میدید؟
بیمار: مشکلی داری با آن دکتر ؟ [فرافکنی]
درمانگر: انگار که در رابطه با کسی هستی که مشکلی دارد، وقتی که بدنتان را حرکت میدید .
بیمار: می خندد و میگه، بله. درسته شما چی؟ [فرافکنی]
درمانگر: حالا گویی شما در رابطه با کسی هستید که مشکلی دارد وقتی که بدنتان را بی وقفه حرکت میدید، ظاهراً میخواهید که آن شخص همچنان مشکل داشته باشد.
بیمار: بله!
درمانگر: بنابراین فرض کنیم شما مجبور بودید مدام بدنتان را تکون بدی و آن شخص همچنان با مشکل بیشتری روبرو می شود . آن شخص چگونه می تواند درمان با شما پیش برد؟
بیمار: نمی تواند.
درمانگر: دقیقاً. بنابراین باید بپرسیم که چرا میخواهید درمان خود را به این شکل با شکست روبرو کنید ؟ اگر اون درمانگر را اغوا کنید، اگر اونی که میخواهی رو پیدا کنید، آنوقت شما مایلید او را به شریک جنسی تبدیل کنید، و سپس او به عنوان درمانگر برای شما بیفایده خواهد بود.
بیمار: آن چیزی که با دکترx اتفاق افتاد. او نمی تونست دستش را ازمن دور نگه داره.
درمانگر: به این ترتیب، این مانعی است که بین ما هم قرار دادهاید. اگر میتوانی مرا اغوا کنی پس شما رابه عنوان ابژه جنسی در نظر میگیرم، آنوقت میتوانی به خودت اثبات کنی که من به عنوان درمانگر بی ارزش خواهم بود.
بیمار: خوب،این همون چیزی نیست که همه مردها میخواهند؟
درمانگر: از این رو اینجا چه احساسی در این مرد هست که شما را وادار میکند تا این دیوار وسوسه انگیز را قرار دهید؟ چه احساسی اینجا دربرابر من هست؟
این بیمار درگیر یک نوع نمایش هست که درمانگر میباید آن را سد کند، سپس شما می بایست احساسات نهفتهای را که نمایشها برای خارج نگه داشتن هشیاری طراحی می کنند را مورد بررسی قرار دهید. هنگامی که خود را در برابر بیمار، قضاوتی احساس میکنید، به آن فشار توجه کنید. به جای اینکه از کنار آن به سادگی بگذرید، به این تمایل توجه کنید که او خودآگاهی سرکوب شده ی خود را احتمالاً در شما جستجو میکند.
“مهمترین نکته” :هنگامی که احساساتی را که کنکاش میکنیم، سد شدهاند، به احتمال زیاد بیمار مانعی در مقابل شما قرار داده است: مقاومت انتقالی. شروع کنید به توصیف کردن راههایی که او از شما فاصله میگیرد و سپس درباره احساساتش به شما بپرسید،که اغواگریها آنها را از او جدا کرده است.
نوشته :جان فردریکسون
ترجمه توسط مجموعه روان درمانی پویشی
منبع: https://istdpinstitute.com/2016/hysteria/
برای آشنایی با درمانگران بخش کوتاه مدت اینجا کلیک کنید.
https://dpsychotherapy.com/psychotherapists/