چگونه دونیمسازی به عنوان دفاعی در برابر اضطراب عمل میکند؟
-
دونیم کردن یعنی اینکه یک شخص، موقعیت یا باور را کلا خوب یا بد ببینیم.
-
در شخصیتهای مرزی، «دو نیم کردن» به عنوان دفاعی اصلی در برابر اضطراب است.
-
دونیم کردن اغلب شامل چرخش بین ایدهآلسازی و بیارزش کردن است.
“مرزی” به معنای مرز بین روانرنجوری و روانپریشی است. اصطلاح اختلال شخصیت مرزی برای اولین بار توسط اتو کرنبرگ در سال 1967 معرفی شد تا اختلال سلامت روانی را توصیف کند که بر نحوه تفکر فرد در مورد خود و دیگران تأثیر میگذارد. این وضعیت اغلب مستلزم ترس شدید از رها شدن و دشواری در تحمل تنهایی است. که موجب مشکلاتی در عملکرد در روابط و زندگی روزمره میشود.
اختلال شخصیت مرزی ساختار شخصیتی است که عملکردهای روانشناختی مشخصی اشاره دارد، همچنین در جهت محافظت از فرد در برابر اضطراب عمل میکند. این مکانیسمهای دفاعی معمولاً ناهشیار هستند، مگر اینکه فرد درمانهای سلامت روان دریافت کرده باشد تا آنها را به آگاهی رسانده باشد.
دونیم کردن
در شخصیتهای مرزی، « دو نیم کردن» به عنوان دفاعی اصلی در برابر اضطراب است. این تحریف عاطفی و شناختی، درک خود و دیگران را مخدوش میکند. همه ما هر از گاهی این کار را انجام میدهیم، و این بخشی از ماهیتی انسانی ماست. با این حال، موضوع آگاهی و میزان آن است. دو نیم کردن همچنین دفاع رایجی در افرادی است که دارای اختلالات شخصیت نارسیسیستیک هستند.
دو نیم کردن عملیاتی روانی است که تقسیم بندی سفت و سخت در جهان بین خوب / بد و درست / غلط ایجاد میکند. همچنین تحریف شناختی «سیاه و سفید» یا تفکر «همه یا هیچ» است.
چنین تفکری از بقایای مرحله رشد اولیه است که برای اولین بار توسط همه ما به عنوان نوزادان و کودکان زمانی که هنوز قادر به انسجام دیدگاههای متضاد نشده بودیم، استفاده شد. بر این اساس، آنچه درباره خود و دیگران تصور میشود، دو افراط از طیفی مانند خوب در مقابل بد، بیگناهی در مقابل فساد، و قربانی در مقابل سرکوبی است.
طبق نظر روانکاوان ملانی کلاین و پس از او کرنبرگ، این حالت روانی ناشی از ناتوانی رشدی در اوایل کودکی در ادغام احساسات متناقض عشق و نفرت است. به جای ادغام این ویژگیها، آنها به بازنماییهای کلا خوب و بد از خود و دیگران تقسیم میشوند. هیچ حد وسطی برای بخش “خاکستری” و تحمل ناچیز عدم قطعیت یا آنچه کیتس “ظرفیت منفی” نامیده است، نیست، ظرفیت شک کردن یا نامطمئن بودن وجود ندارد.
دو نیم کردن رفتاری عادی است که به راحتی زمانی که ما پسرفت میکنیم به هر تعداد از افراد نسبت میدهیم. چگونه میدانید که در حال دو نیم کردن هستید؟ آیا به مقولههای مطلق فکر میکنید یا فقط یک جنبه فرد یا روایتی از آنها را میبینید؟ در اینجا چند زبان (همیشه دو تایی) وجود دارد که باید مراقب آنها باشید:
درست / غلط
منصفانه / ناعادلانه
مرد/زن
ما/آنها
همیشه/هرگز
دو نیم کردن شیوهای از تجربه جهان است که فرد را در شرایط تعارض درونی و عدم امنیت محافظت میکند، اما بخشهای خاکستری که پیچیدگیهای افراد و واقعیت را با دقت بیشتری نشان میدهند، نادیده میگیرد. این حالت ذهنی، دیدن ماهرانه و عمیق خود و دیگران را دشوار میکند. توانایی درک تناقض و انگیزه ناهشیار مختل میشود.
درعوض، رفتار فرد به ذات خوب و یا بد شخصیت، به جای در نظر گرفتن او به عنوان فردی چند وجهی با خصوصیاتی نسبت داده میشود. قرار دادن شخصی در یک دسته یا دسته دیگر سادهسازی بیش از حد است. در واقع، همه انسانها توانایی خیر و شر دارند و در جایی از این طیف قرار میگیرند.
دو نیم کردن همچنین میتواند علیه خود باشد و به درک ساده از خود منجر شود. با محافظت از فرد در برابر تعارضات عاطفی که ممکن است در خود-تاملی یا احساسات پیرامون رابطهای مشخص ظاهر شوند که اضطراب را کاهش میدهد. چنین تمایلی برای تقسیم جهان به دستههای مطلق، مدیریت احساسات طاقتفرسا را آسانتر میکند، احساساتی که در ظاهر نامتجانس به نظر میرسند. کرنبرگ ادعا میکند که دونیمسازی دفاعی در برابر پرخاشگری و خصومت زیربنایی است.
ایدهآل سازی
دو نیم کردن به فرد این امکان را میدهد که با دیدن فردی ایده آل یا بی ارزش، احساسات دشوار و متناقض را تحمل کند. در واقع، اغلب شامل یک تغییر سریع بین ایدهآلسازی و بیارزشی است. ایدهآلسازی تمایلی است که افراد، مکانها یا ایدئولوژیهای دیگر را بهعنوان همه چیز خوب ببینیم. ایده آل کردن دوست، یکی از اعضای خانواده، مذهب یا معشوق موضوع رایجی است. ایدهآل سازی میتواند به سرعت و به طور غیرقابل پیشبینی به خشم وحشیانه نسبت به آن شخص تبدیل شود، فرآیندی که به آن بیارزش کردن میگویند. فرد اغلب بت میشود – فقط برای اینکه او را «کلهپا» کنند و سپس زمانی که نتواند انتظاراتش را برآورده کند او را بیارزش میکنند.
بیارزش کردن
بیارزش کردن، نقطه مقابل ایدهآل سازی، مکانیسم دفاعی دیگری است که مستلزم انکار اهمیت فرد، از جمله خویشتن است. در حالتهای مرزی، ایده آل سازی به سرعت به بیارزش کردن تبدیل میشود. تصویر ذهنی از شخصی که قبلا ایدهآل شده بود دچار زوال میشود. سپس فردی که در حالت مرزی قرار دارد، خود یا شخص دیگری را کاملاً معیوب، تنفر برانگیز، بیارزش و دارای ویژگیهای منفی اغراق آمیز توصیف میکند. این از طریق انتقاد شدید یا شرمساری با نسبت دادن حس بد ذاتی به دیگری رخ میدهد. چنین پویایی راهی برای محافظت از خود در برابر اضطراب است. دو نیم کردن کارکردی برای به حداقل رساندن اضطرابِ ناشی از دوسوگرایی است.
دوسوگرایی
در بزرگسالی، دو نیم کردن نشانهای از مشکل در دوسوگرایی است. بیانگر ظرفیت محدود برای نگه داشتن دو یا چند فکر یا احساس متضاد به طور همزمان (مانند عشق و نفرت از یک نفر) است. دانلد وینیکات روانکاو میگوید که عشق و نفرت همیشه در کنار هم هستند. طبیعی است که طیف وسیعی از احساسات را نسبت به افراد نزدیک به خود احساس کنیم.
در مجموع، دو نیم کردن یک روش ناکارآمد برای مقابله با دوسوگرایی است. چنین پویایی روانشناختی چالشهایی را در حفظ دیدگاه یکپارچه از خوب و بد در آدمی، از جمله خود، منعکس میکند. فرد به جای اینکه با فشار ناشی از دوسوگرایانه کنار بیاید، آن را دو نیم میکند.
دو نیم کردن میتواند با به خطر انداختن توانایی فرد در تشخیص احساسات و نیازهای دیگران، همدلی را مختل کند. درک دیگران به طور انتخابی به سمت ویژگیهای منفی یا ویژگیهای غیرواقعی ایده آل سوگیری دارد. این امر به روابط بین فردی و ارتباطات آسیب میرساند و در نتیجه درک متقابل را مختل میکند.